عکسی آشنا و واقعی!

در حقیقت این عکس متعلق به منظره ای واقعی است در ایالت کالیفرنیای آمریکا در شهر ناپا ، شرق دره سونوما معروف به Bliss  ( برکت ). عکس توسط عکاس حرفه ای ، چارلز اوریر Charles O’Rear  در سال ۱۹۹۶ گرفته شد و بعنوان پیش زمینه ویندوز آن زمان یعنی ایکس پی تعیین گردید عکسی که تبدیل به آشنا ترین منظره و یکی از ۱۰ عکس محبوب و مشهور دنیا شد. ماکروسافت هنوز هم از این عکس برای پیش زمینه ویندوزهای جدید خود بهره می گیرد .

خدایا شادی را از ما نگیر.



تا جایی که می‌دانم و شناخت دارم در مسیر چندهزار ساله تاریخ ایران و در دوره‌های مختلف از نظر شادی وضعیت‌های متفاوتی داشته‌ایم. در ایران قبل از اسلام، شادی به‌مثابه الگوی فرهنگی غالب نیایش‌های دینی، ابراز خود یا بیان فرهنگی جامعه بوده است. برای همین، در ایران باستان، هر روز جشن خاصی برگزار می‌شد که هم جنبه عبادی داشت و هم به‌نوعی سامان زندگی روزمره ایرانی از طریق آن جشن صورت می‌گرفت. هر روز از سال اسمی داشت که نام آن جشن بود. در واقع، چهارشنبه‌سوری و جشن نوروز، بقایای جشن‌های روزانه دوران باستان است. البته ابتدای هر ماه، هر فصل و هر سال جشن‌های مهم‌تری بودند نسبت به جشن‌های اول هفته و روزانه.همچنین دوران ایران باستان، شادي، پديده اي الهي محسوب مي شد. به گونه اي كه مي گويند نخستين معجزه زرتشت خنديدن وي در بدو تولد بوده است. پارسيان شادي را آفريده خداوند و اندوه و غم را آفريده اهريمن مي دانستند. درآن دوران شادي و غم و تمام وقایع زندگی هر کدام به مبدا خاصی شناخته شده بود و شادی زمانی بوجود می آمد که خدای شادی در نبردها پیروز می شد.  اینها نشان می‌دهد که ما در دوره‌ای از تاریخ به‌طور روزمره و مستمر شادی داشته‌ایم و جشن، شادی و سرور الگوی فرهنگی غالب ابراز خود بوده است.

 

ادامه نوشته

نهایت عشق!

خدایان دروغین.


مؤمن متعقل، مؤمنی است که از هرگونه بت‌پرستی رویگردان است، یعنی نگرش بت‌پرستانه به جهان ندارد. اما بت‌پرستی به چه معناست؟ بت‌پرستی یعنی خدا دانستن اموری که خدا نیستند و یا به تعبیر فلسفی‌تر، «مطلق» دانستن امور «نسبی»؛ هر امر نسبی، اگر مطلق تلقی شد، آن وقت شما در واقع از آن امر نسبی - که آن را مطلق تلقی کرده‌اید - خدایی ساخته‌اید، بتی ساخته‌اید و در واقع دارید آن را می‌پرستید؛
اگر بخواهم به لسان دین اسلام صحبت کنم، باید بگویم که شما در اسلام از سویی می‌گویید «لا اله الا الله» و این از شعارهای مهم اسلام و یکی از شهادتین می‌باشد، از سویی گفته‌اند که هیچ معبودی غیر از «الله» نیست، یعنی هیچ موجودی غیر از الله شایسته اینکه بت ما بشود، شایستۀ اینکه ما آن را بپرستیم، نیست. پس فقط «الله» شایسته پرستش است.
از سویی هم یکی از ویژگی‌هایی که هیچ مسلمانی منکر آن نیست، این است که خدا دیدنی نیست، «لا یُدرِکُهُ الابصار» (انعام / 103) لذا اولاً اگر بناست که فقط خدا را بپرستیم و ثانیاً خدا دیدنی نیست، نتیجه، این است که «هر چیز دیدنی را نباید پرستید»؛ اما مگر ما چیزهای دیدنی را می‌پرستیم؟! ما می‌توانیم إلی ماشاءالله امر دیدنی بپرستیم، ما می‌توانیم ثروت، قدرت، شهرت، محبوبیت و حیثیت‌اجتماعی را بپرستیم، می‌توانیم موفقیت‌هایی را که در ظرف جامعه پیدا می‌کنیم، بپرستیم،
اما از اینها لطیف‌تر هم وجود دارد، می‌توانیم انسان‌ها را بپرستیم، شخصیت‌ها را بپرستیم، می‌توانیم عقاید خودمان را بپرستیم و می‌توانیم دین خودمان را بپرستیم، دین هم خدا نیست و بنابراین دین را هم نباید پرستید، پیغمبر هم خدا نیست و نباید او را پرستید، بزرگان و بنیان‌گذاران دین، رهبران دین، اینها هیچکدام خدا نیستند و نباید آنها را پرستید. خود دین را هم نباید پرستید، دین هم خدا نیست، بلکه فرو فرستاده از جانب خدا است، خدا را بپرستید نه دین را.
حالا ما از کجا بفهمیم که داریم چه چیز را می‌پرستیم و چه چیز را نمی‌پرستیم؟ در این باب دو تحلیل وجود دارد و هر دو تحلیل مورد تاکید روان‌شناسان دین بوده است؛ اگر بخواهیم ببینیم در زندگی در حال پرستش چه امری هستیم، دو تحلیل وجود دارد و با هر کدام از آنها که راه برویم، به بیراهه نرفته‌ایم:
ادامه نوشته

سوءظن!


وقتی با یک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکری است در ارتباط هستید باید بدانید...

وقتی با یک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکری است در ارتباط هستید باید بدانید چون شک و سوءظن یک زمینه وسواس فکری دارد، گاهی تا جایی پیش می‌رود که فرد شکاک حس می‌کند همه آدم‌ها در کمین آن هستند که به او خیانت کنند و به او آسیب برسانند. مبتلایان به وسواس فکری از نزدیکان خود می‌خواهند که برای اعتماد‌سازی آنها باید شفاف و روشن عمل کنند. البته در کوتاه مدت امکان دارد با شفاف‌سازی همه ابعاد یک مساله بتوانید فرد شکاک را متقاعد کرده و آرامش را به زندگی و رابطه‌تان برگردانید اما باز هم آن فرد شکاک با وجود اینکه همه اجزای کارهایتان را زیر نظر دارد و می‌داند باز هم می‌پرسد پس چه‌طور چنین و چنان بود؟


ادامه نوشته

بخندید تا وزن کم کنید.


پژوهشگران توصيه مي‌کنند که اگر ژيمناستيک و رژيم گرفتن را فراموش کنيد و درعوض کانال تلويزيون را روي فيلم کمدي مورد علاقه آن تنظيم کنيد، مي‌توانيد از شر چند کيلو اضافه وزن خلاص شويد..
به گزارش ايسنا، پژوهشگران ادعا کرده‌اند که يک ساعت خنديدن مي‌تواند 100 تا 120 کالري انرژي را در بدن انسان بسوزاند.
مقدار انرژي که هر فرد مصرف مي‌کند به هنگام خنديدن و شوخي کردن تا 20 درصد افزايش پيدا مي کند.
به گفته پژوهشگران؛ مقدار انرژي که به هنگام خنده مصرف مي‌شود معادل ميزان انرژي مصرفي به هنگام 40 دقيقه جارو برقي کشيدن، 15 تا 20 دقيقه پياده‌روي يا 18 تا 27 دقيقه وزنه برداري است.
به اين ترتيب شوخي کردن و خنده زياد مي‌تواند کمک کنند که هر فرد در ماه 1 تا 21 کيلو وزن از دست بدهد.

عملکرد افراد لوس!



وقتی در خيابان قدم مي زند با شنيدن صداي بوق ماشينها مي گويد: قربونت، پياده مي روم.

هنگام تماشاي يك فيلم، آخرش را با صداي بلند براي كساني كه نديده اند تعريف مي كند.

در جشن تولدها شمع را زودتر از فرد متولد فوت مي كند

با ديدن يك فرد خارجي در خيابان بلافاصله مي گويد ok…ok

وقتي همه دارند تلويزيون نگاه مي كنند، در لحظه حساس كانال تلويزيون را عوض مي كند.

وقتي به او مي گوييد چرا زن نمي گيري مي گويد چرا زن؟ مي خوام دختر بگيرم( جمله بي شرمانه ديگري هم در همين زمينه موجود است)

عليرغم عدم آشنايي با ادبيات، چند تا از اشعار ايرج ميرزا را براي خواندن در مناسبات خاص ازبر كرده است

با مطرح شدن يك برنامه طنز، تكه كلامهاي آنها را در تمام موارد مربوط و نا مربوط به كار مي برد

در دانشگاه به واحد استاتيك ميگويد افتاتيك، غذاهاي دانشگاه را هم با اسامي ساچمه پلو، دم پايي و ... نام ميبرد.

موقع گرفتن عكس ميگويد: يه جور بگير كه بوي ادكلنم هم بيفته. ضمنا براي ديگران شاخ مي گذارد

وقتي ميخواهد دوستش را صدا كند، ميگويد: آقاي دكتر فلاني به بخش زايمان

هنوز يك هفته از ازدواجش نگذشته، اشعار وجوكهاي مربوط به مادرزن را براي دوستانش تعريف ميكند.

با اين متلكها به قول خودش دخترها را ضايع ميكند: اگر دماغ نداشتي عينكوكجا مي ذاشتي، بند جورابت بازه، با شماره عينك آب هويج مي دن

در وبلاگ كامنت ميگذارد: مياي به هم بلينكيم؟

بعد از عيد شما مبارك ميگويد دمب شما سه چارك

هنگامي كه فردي را از خواب بيدار مي كند، مي گويد: ببين، فلاني مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم

در جمع، با افتخار باد گلويش را خارج كرده و مي گويد "اااسب"

بعد ازيك شوخي نسنجيده و يا گفتن حرفي نابجا در محفلي رسمي، مي گويد: هه هه هه مزاح كردم!

برروي عكسهاي چاپ شده، ريش بزي يا سبيل هيتلري مي گذارد.

اگر ببیند کسی در لبه پرتگاه یا ارتفاعات ایستاده، برای یک لحظه او را در حالی که از پشت نگه داشته، به طرف جلو هل می دهد و می گوید: نترسیا!

به محض اینکه بیند کسی در کنار آب ایستاده، برای خوشمزه بازی و جلب نظر دیگران، سنگی در آب پرت می کند.

در میهمانی، بعد از صرف غذا بجای تشکر می گوید دست شما پنج انگشت.

وقتی از او می پرسند شماره تلفنت چند است، می گوید شصت و شیش دو صفر پس و پیش

تا به صف نانوایی می رسد می گوید: یک نفر هم صفیه؟

وقتی می خواهد رای خود را در صندوق بیندازد، مکثی می کند و به دیگران می گوید عکس بگیرید

هر وقت کسی را در حال فیلمبرداری با هندی کم ببیند بعد از گفتن اینکه از من نگیر، می گوید کی پخش می شه؟!

در مراسم عروسی، در حالی که عروس و داماد منتظرند برای بریدن کیک عروسی برایشان کارد بیاورد، تا لحظه گرفتن پول با انواع اعوجاجات بدنی موزون و نا موزون و لوس، از دادن آن امتناع می ورزد.

خرافات!


مقدمه

کلمه خرافات همواره با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد به همین جهت ارائه تعریف دقیق از آن به سختی امکان‌پذیر است. خرافه را هر نوع عقیده نامعقول و بی‌اساس تعریف کرده‌اند. حقوق‌دانان نیز برای تمایز قایل شدن بین خرافات از دیگر باورها به مفهوم انسان معقول متوسل می‌شوند و بر این اساس خرافه چنین تعریف می‌کنند: هر عقیده و عملی که آدمهای معقول و تحصیل کرده آن را خرافی می‌شناسند.

استعمال لفظ خرافه نسبی است و به زمان و مکان بستگی دارد. چنان که اروپایی قرون وسطی غرق در عقایدی بود که امروز خرافی شناخته می‌شوند. دنیای آن زمان پر بود از جادوگران ، دیوها و پری‌ها. پزشکی آنان با جادو آمیخته بود و معجزه برای آنان یک پدیده روزمره بود. در مقابل ، برخی عقاید که آن زمان خرافات شناخته می‌شد، مثلا زمان آبستن باید خود را در معرض محرکات خوشایند قرار دهند تا فرزند تندرست داشته باشند.

انواع خرافات

  • یکسری از خرافت بخشی از نظام باورهای مشترک اجتماعی هستند مثل باور به خوش شانسی یا بدشانسی ، فال زدن و...

  • طبقه دیگر از خرافات ، تجربه‌های غیبی مانند ادراک فراحسی و اعتقاد به نیرو و توانایی ذهن در حرکت دادن اشیا می‌باشد.

  • نوع دیگر خرافات شخصی است و آن باورها و رسومی است که یک فرد شخصا و برای خود ابداع کرده و بر این باور است که برای موفقیت در کارها یا پیشگیری از یک خطر به یکسری اعمال دست بزند. مثلا به هنگام نوشتن باید با قلم معینی شروع کند و یا وسایل میز به طرز خاصی آرایش یابند.

منشا و علت ایجاد خرافات

..................................................

ادامه نوشته

دعای کودکانه!

اعتقاداتت چند؟

مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار . تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .

می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه. آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...

گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آوردو گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟

گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم

تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ..

این ماجرارا که شنیدم دیدم چقدر وضع ما مذهبی ها خطرناک است . شاید بد نباشد که به خودمان باز گردیم و ببینیم که روزی چند بار و به چه قیمتی تمام اعتقادات و مذهبمان را می فروشیم ؟!

ما خوشبخت و آزادیم.

از دستان من نياموختي
كه من براي خوش‌بختي تو
چه‌قدر ناتوانم.
من خواستم با ابيات پراكنده‌ي شعر
تو را خوش‌‌بخت كنم
آسمان هم نمي‌توانست ما را تسلي دهد
خوش‌بختي را من هميشه
به پايان هفته
به پايان ماه و به پايان سال موكول مي‌كردم
هفته پايان مي‌يافت
ماه پايان مي‌يافت
سال پايان مي‌يافت
هنوز در آستانه‌ي در
در كوچه بوديم،
پيوسته ساعت را نگاه مي‌كردم
كه كسي خوش‌بختي و جامه‌اي نو ارمغان بياورد.
روزها چه سنگ‌دل بر ما مي‌گذشت
ما با سنگ‌دلي خويش را در آينه نگاه مي‌كرديم
چه فرسوده و پير شده بوديم
مي‌خواستيم با دانه‌هاي بادام و خاكسترهاي سرد كه
از شب مانده بود خود را تسلي دهيم
هميشه در هراس بوديم
كسي در خانه‌ي ما را بزند و ما در خواب باشيم،
چه‌قدر مي‌توانستيم بيدار باشيم.

چه خصوصیاتی داشته باشیم تا یک دوست خوب باشیم؟

 

دوستان خوب یک سری ویژگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می کند و سبب می گردد دوستان بیشتری در کنار خود داشته باشند. بنابراین با تغییر رفتار خود به جرگه این افراد بپیوندید.

1

 یک دوست خوب حرفهایی که به صورت محرمانه به وی زده شده است را نزد خود نگه داشته و راز دار شما می باشد.

2

 وقت شناس بوده و در قرار ملاقات ها و یا میهمانی ها قابل اطمینان بوده و سر موقع حضور می یابد.

3

 یک دوست خوب به موفقیت موفقیت و یا دوستان شما حسادت نمی ورزد.

4

 یک دوست خوب هنگامی که دچار بیماری و کسالت می گردید با شما تماس گرفته و حالتان را جویا می شود وبه عیادت شما می آید.

ادامه نوشته