بشر(شعر طنز)

دو ســوم از بشر،شر بود از اول
بدین معنی که بی سر بود از اول
رمــوز ِ فتنه را چون آب ِ خوردن
هنـــرمندانه از بر بود از اول
بـه نامــش ظلـم و تبعیض نژادی
بـه زشتـی ثـبت دفتر بود از اول
درون جنــگلی بـا نـام دنیـا،
یکی از دیــگری سر بود از اول
نه تـــنها شمر و چنگیز و هلاکو
اوبـاما هم ستمـگر بود از اول
میان زرد و سرخ و هر چه رنگ است
سفید از تیره برتر بود از اول
بــشر در خلقتش باشــد تـنوع
یکی آدم ، یکی خر بود از اول!
نباشد صحبت ِ دیروز و امروز
کـه او شیر سماور بــود از اول!
بــرای حـب دنـیا دشمن ِ هم،
برادر با بــرادر بود از اول
چو حوا ماده شد ،مشکل دو تا شد
چه می شد ماده هم نر بود از اول
و یـا نـرهای عالم ماده بودند
بــرای من که بهتر بود از اول!
در آمد ماه ِ من از خانه یک شب
هلالــش لیک احمر بود از اول…
“زری” و “زیور” و حتی “زرافشان”…
اساس فتنه ها “زر” بود از اول
————
گمـانم چــرخ گـردون چار چرخش،
به دست “بنده” (۱)پنچر بود از اول
خدا از خلق ِانسان شد پشیمان
بشر وقتی که خودسر شد به این حد…!
راشد انصاری